یکسال گذشتو نیامدی...
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۳۱ ب.ظ
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور ... دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید ...
آه یک سال گذشت
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور ... دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید ...
آه یک سال گذشت
پدرم سلام
یکسال است که از دوریمان می گذرد و من در این یکسال ثانیه ها منتظرت ماندم و چشم به در دوختم اما نیامدی بابای عزیزم تو که بی وفا نبودی خیلی داره طول میکشه سفرت برگرد مرتضات هنوز بابا میخواد مرتضات هنوز راهنمایی و کمک میخواد خیلی تنهام بابا هیشکه نمیتونه جاتو تو زندگیم پر کنه
یکسال به تاریخ گذشت اما یک ثانیه قبل صدات و خنده هات تو گوشمه و نگاهت تو چشمامه ، یکسال از فراقت گریستم و تا نفسم میکشم از غمت خواهم سوخت
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
۹۶/۰۸/۲۷