روزی امام حسن علیه السلام برای عمره به سوی مکه عظیمت کردند. در این سفر، فرزند زبیر ایشان را همراهی میکرد. در طول مسیر، در مکانی; زیر یک درختخرمای خشکیده به استراحت پرداختند. ابن زبیر به امام علیه السلام عرض کرد: لو کان فی هذا النخل رطب اکلناه; ای کاش این درخت، خرمای تازه داشت و از آن میخوردیم. امام علیه السلام فرمودند: اَوَ انت تشتهی الرطب; خرمای تازه هوس کردهای؟ او گفت: آری. امام حسن علیه السلام سر را به سوی آسمان بلند نمودند و دعایی خواندند. در این هنگام درخت، سبز شد و پر از برگ گردید و دارای خرمای فراوانی شد و یاران ایشان از آن درختبالا رفتند و خرمای زیادی چیدند.(2).مدینةالمعاجز، چاپ قدیم، ص207; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج3، ص173 [گل]
عشق من خاطره عشق من از یاد مبر «---» یادم ای لاله شعر و سخن از یاد مبر
آن گل یاس سپیدی که به دستم دادی «---» ای گل یاس سپید چمن از یاد مبر چون ببوسد لب مهتاب گل روی تو را «---» بوسه ام ای گل مهتاب تن از یاد مبر چون پر نرم نسیمی بنوازد رویت «---» نغمه نرم غزلهای من از یاد مبر
سلام
شما می توانید با ما تبادل لینک کنید و لینک وب خودتونو به راحتی تو سایت ما قرار بدین
البته قبلش باید سایت:
) Ontlent مسابقه بزرگ خوانندگی(
ontalent.mihanblog.comبه آدرس:
را لینک کنید
این شکلی مطمئنا بازدید وبت بالا میره
راستی خود تو هم میتونی جز شرکت کنندگان مسابقه بزرگ خوانندگی باشی پس اگه استعداد دای این شانس بزرگ رو از دست نده و بیا...
منتظرتیم...
توجه*: شرکت در مسابقه کاملا رایگان است ولی جایزه دارد.
*امیدوارم واسه دادن جواب سلامم که شده به سایت ما بیای*