تلخ ترین روز زندگیم ...

جمعه پنجم آذر تلخ ترین روز زندگیم اتفاق افتاد

در حالی که عشقم قرار بود هفته پیش روش برا دیدنت بیام اما چرخ روزگار هر جور خودش بخواد میچرخه و منو همون روز راهی دیار کرد 

همیشه وقتی میخواستم بیام با اشک شوق راهی میشدم ولی اونروز در انتظار پدری که دیگر در دنیایم نبود ٤٠٠کیلومترو فقط اشک ریختم 

آخرین دیدار با پدرم دوروز قبل از تاسوعای حسینی در بیستم مهرماه بود ای کاش برای دیدنش آمده بودم 

پدرم پر کشید و رفت و از این موضوع یک هفته سپری شد و پدرم دیگر بین ما نیست و این داغ تا ابد گوشه جگرم ماند

حالم اصلا خوب نیست....