باز دلم ...
يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۴۵ ق.ظ
سلام نازنینم
بعد از چندین ماه باز دلم هوای نوشتن کرد ناگفته هایی که هیچ گاه نبودی تا برایت به زبان آورم سخن بگویم از احساساتم بگویم و تو گوشِ جان فرا دهی
نیستی و با گرمای عشقت دل یخ زده ام را آب کنی،نیستی و آرامم کنی در این سرگذشت دردناک پیشِ رویم و ببینی چه دردهایی که در قلبم وجودم را بی حس کرده است گویی که مجنونِ مادرزادم.حال میفهمم درد کسانی که میگفتند مرده ای متحرک بیش نیستم و من بدان ها میخندیدیم و نمیدانم دیگر چه بگویم.
امیدوارم که تو حالت خوب باشد تنها امید بودنم
۹۶/۰۶/۲۶